دلتنگتم بابا😭😭😭

پدر از دست رفته ام!
هرگاه به تو فکر می کنم، آرام می شوم. دلم می خواهد تا برای تو بنویسم و به دست فرشته ها بسپارم تا برای تو بیاورند. جملاتم را می نویسم و با آمدن سر مزارت می خوانم. تو کجا هستی؟ آیا در آرامگاهت هستی؟ یا در قاب عکسی که هر زمان دلم برای تو تنگ می شود، آن را بوسه باران می کنم.
دوست دارم برایت بنویسم و با تو صحبت کنم تا شاید اندکی از دلتنگی ام کم شود. اما پدر از دست رفته ام، تو را به جان مادر قسمت می دهم با من حرف بزن. برای آرامش یافتنم، صدای تو را می خواهم. دل می خواهد چیزی از من درخواست کنی تا بگویم: چشم! دلم می خواهی سراغی از من بگیری  باور نمی کنم که دیگر نمی توانم صدای تو را بشنوم.
هر گاه پیرمردهایی که تسبیح به دست گرفتند را می بینم، با یاد تو می افتم، که همیشه تسبیح می گرداندی و می گردانی. من می گفتم: بابا، تسبیحت را به من بده تا با آن ذکر بگویم. تو می گفتی: با انگشتانت ذکر بگو. بابا دستانت را به من بده، دلم می خواهد با انگشتان تو ذکر بگویم.
گاهی ناگهان از جا بلند می شوم و بهانه تو را می گیرم. به اتاق خالی تو می روم و کتابهایت را که روی آنها خاک نشسته است، می بینم، من  غصه می خورم. چقدر دلم می خواهد اینجا بودی و برای من کتاب می خواندی. آنجا که لقمان به پسرش نصیحت می کند که پدر و مادر را سپاسگزاری کن و من به خاطر توشکرگزاری کنم و از تو بابت همه چیز تشکر نمایم.
دیدگاه ها (۰)

شادی اسیران خاک وبابای عزیزم صلوات😭😭

سلامتی همه مادرا زمینی وآسمانی صلوات

امان از یتیمی😭😭

یکسال غم یکسال نبود پدر 😭😭😭

مادر نامت را که می نویسمقلم می لرزددل می لرزدجهان آرام می شو...

السلام علیک یا حجت الله فی ارضه ع

دستم خواب رفته بود، دست راستم که گذاشته بودم زیر سرت و خوابت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط